سنا ... سه نسل آلبوم | ||
وقتی نسرین خانم و شوهرش برای شب نشینی، به خانه اکرم خانم آمدند ،همه جا برق می زد و همه چیز حتی خود اکرم خانم هم ،بوی وایتکس می داد. اکرم خانم شوهرش را از خواب بیدار کرد و رفت تا در استکانهایی که با وایتکس شسته بود،چای بریزد . شوهر اکرم خانم که از اتاق بیرون آمد .بوی عطر نسرین خانم در خانه پیچیده بود.شوهر اکرم خانم پس از سلام و احوالپرسی شروع به صحبت کرد و از نسرین خانم به خاطر حسن انتخاب ایشان در مورد رستورانی که نسرین خانم و شوهرش در آن میهمانی داده بودند تعریف کرد، در همین موقع اکرم خانم در حالیکه چشم به استکانهای براقش داشت و از دیدن آنها کیف می کرد ،برای همه چای آورد. [ سه شنبه 89/8/25 ] [ 8:0 صبح ] [ سنا ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |